از گناه تنفر داشته باش نه از گناهکار .گاندی
کسی که حفظ جان را مقدم بر آزادی بداند، لیاقت آزادی را ندارد.بنجامین فرانکلین

| صفحه اصلی | گالری عکس | آموزش | تازه ها | اوقات شرعی روستا | آب و هوای روستا | نقشه هوایی روستا | تالار گفتگو | دانلود | پیوندها | تماس با ما |

خواهران ، برادران!

اكنون شهيدان مرده‌اند، و ما مرده‌ها زنده هستيم. شهيدان سخنشان را گفتند، و ما كرها مخاطبشان هستيم، آنها كه گستاخي آن‌ را داشتند كه ـ وقتي نمي‌توانستند زنده بمانند ـ مرگ را انتخاب كنند، رفتند، و ما بي‌شرمان مانديم، صدها سال است كه مانده‌ايم. و جا دارد كه دنيا بر ما بخندد كه ما ـ مظاهر ذلت و زبوني ـ بر حسين(ع) و زينب(س) ـ مظاهر حيات و عزت ـ مي‌گرييم، و اين يك ستم ديگر تاريخ است كه ما زبونان، عزادار و سوگوار آن عزيزان باشيم.


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:پیام, شهیدان , همه, نسل‌ها,شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

عيد غدير خم مبارک

و تو ای علی!

ای شیر! مرد خدا و مردم، ربّ‌النوع عشق و شمشیر!

 

 

ما شایستگی "شناخت ترا" . . .


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:عيد غدير خم مبارک, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه‌ات؟باغت؟اتومبیلت؟ معشوقت؟خانواده‌ات؟ علمت؟ درجهات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیت؟ زیبائیات...؟ من چه میدانم؟ این را تو خود میدانی، تو خود آن را، او را- هر چه هست و هر که هست - باید به منی آوری و برای قربانی،انتخاب کنی.


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: سه شنبه 23 مهر 1392برچسب:عید قربان مبارک, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

  دکتر علی شریعتی :

شفاعت

حضرت محمد (ص) خطاب به حضرت فاطمه : " فاطمه، کار کن که من برای تو هیچ کاری فردا نمی‌توانم کرد"


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: جمعه 8 دی 1391برچسب: دکتر, عل,ی شریعتی,شفاعت,ائمه,امامان,فاطمه, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

برگی از اسلام شناسی دکتر شریعتی:

سعادت و شقاوت افراد معلول اعمال و صفات ذاتی آنان است نه معلول شفاعت ها و قرابت ها:
 طبق آیات متعددی از قرآن خوشبختی و بدبختی انسان معلول اعمال آنهاست نه شفاعت و قرابت ."کل نفس بما کسبت رهینه"(هرکس در گرو دستاورد خویش است) "لیس للانسان الا ما سعی وان سعی سوف یری" و در جای دیگر می فرماید :" هر کس به سنگینی ذره ای بدی می کند آن را می بیند و هرکس که به سنگینی ذره ای نیکی می کند آن را می بیند"در داستان حضرت نوح که از خداوند می خواهد پسرش را نجات دهد خداوند می فرماید: " لیس هو من اهلک انه عمل غیر صالح" (او از خانواده تو نیست او یک عمل ناصالحی است) منظور از خانواده در اینجا خانواده فکری است. داستان پدر ابراهیم که بت پرست بود نیز موید همین موضوع می باشد. پیامبراسلام به فرزندش فاطمه می گوید : کار کن فاطمه که من در پیشگاه خدا هیچ کاری برای تو نمی توانم بکنم ." و در عوض اینها زن فرعون که به بزرگترین مظهر فساد منسوب بود اما از رستگاری محروم نماند. و قرآن درباره قیامت می فرماید:" یوم ینظر المرء ما قدمت یداه " روزی است که انسان آن چه را به دو دست خویش پیش فرستاده است می نگرد"
نویسنده: داود ׀ تاریخ: پنج شنبه 9 آذر 1386برچسب:سعادت , شقاوت ,شفاعت,قرابت, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

جملاتي زيبا از دکتر علی شریعتی  در مورد سالار شهيدان امام حسين (ع):

 -  روح های بزرگ را از دو جا می توان شناخت : یکی از نیاز بیش ترشان و یکی از دردهای بیش ترشان .حسین درسی بزرگتر از شهادت دادو آن اینکه در برابر یزید اگر می توانی بکش، واگر نمی توانی بمیر.
-  در عجبم از مردمانی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسین می گریند که آزادانه زیست. 
- حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود.افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.
-.آنهایی که حسین (ع) را تنها گذاشتند و از حضور و شرکت و شهادت غایب شدند، اینها همه با هم برابرند، هرسه یکی‌اند: چه آنهایی که حسین (ع) را تنها گذاشتند تا ابزار دست یزید باشد. و مزدور او، و چه آنهایی که در هوای بهشت، به کنج خلوت عبادت خزیدند و با فراغت و امنیت، حسین (ع) را تنها گذاشتند و از درد سرحق و باطل کنار کشیدند و در گوشه محراب‌ها و زاویه خانه‌ها به عبادت خدا پرداختند و چه آنهایی که مرعوب زور شدند و خاموش ماندند . . . اینها همه یکی هستند و با هم برابرند.
- اگر در صحنه حق و باطل نباشی ، چه به نماز بایستی و چه به شراب بنشینی ، هر دو یکی است .
نویسنده: داود ׀ تاریخ: دو شنبه 29 آبان 1387برچسب:جملاتي, زيبا , دکتر, علی, شریعتی ,مورد, سالار, شهيدان, امام حسين, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

 

اكنون حسين (ع) با همه هستي‌اش آمده است تا در محكمه تاريخ، در كنار فرات شهادت بدهد:

شهادت بدهد به سود همه مظلومان تاريخ.
شهادت بدهد به نفع محكومان اين جلاد حاكم بر تاريخ.
شهادت بدهد كه چگونه اين جلاد ضحاك، مغز جوانان را در طول تاريخ مي‌خورده است.با علي اكبر (ع) شهادت بدهد!
و شهادت بدهد كه در نظام جنايت‌ و در نظامهاي جنايت چگونه قهرمانان مي‌مردند. با خودش شهادت بدهد!
و شهادت بدهد كه در نظام حاكم بر تاريخ چگونه زنان يا اسارت را بايد انتخاب مي‌كردند و ملعبه حرمسراها مي‌بودند يا اگر آزاد بايد مي‌ماندند بايد قافله‌دار اسيران باشند و بازمانده شهيدان، با زينبش!
و شهادت بدهد كه در نظام ظلم و جور و جنايت، جلاد جائر بر كودكان شيرخوار تاريخ نيز رحم نمي‌كرده است. با كودك شيرخوارش!

 

«آنها كه رفتند، كاري حسيني كردند، و آنها كه ماندند، بايد كاري زينبي كنند، وگرنه يزيدي‌اند»!...


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: پنج شنبه 25 آبان 1387برچسب:حسین,دکتر,علی,شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 اما تو ای حسین!

با تو چه بگویم ؟
" شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل "
و تو ای چراغ راه، ای کشتی رهایی، ای خونی که از آن نقطه صحرا ، جاودان می‌طپی، و می‌جوشی، و در بستر زمان جاری هستی، و بر همه نسل‌ها می‌گذری، و هر زمین حاصلخیزی را سیراب خون می‌کنی، و هر بذر شایسته را، در زیر خاک ، می‌شکافی و می‌شکوفایی، و هر نهال تشنه‌ای را به برگ و بار حیات و خرمی می‌نشانی،

ای آموزگار بزرگ شهادت !
برقی از آن نور را بر این شبستان سیاه و نومید ما بیفکن، قطره‌ای از آن خون را در بستر خشکیده و نیم مرده ما جاری ساز، و تفی از آتش آن صحرای آتش خیز را به این زمستان سرد و فسرده ما ببخش.

ای که "مرگ سرخ" را برگزیدی تا عاشقانت را از "مرگ سیاه" برهانی، تا با قطره خونت، ملتی را حیات بخشی، و تاریخی را به طپش آری، و کالبد مرده و فسرده عصری را گرم کنی، و بدان جوشش و خروش زندگی و عشق و امید دهی!

ایمان ما ، ملت ما ، تاریخ فردای ما ، کالبد زمان ما

"به خون تو محتاج است "

منبع :سایت دکتر علی شریعتی

نویسنده: داود ׀ تاریخ: پنج شنبه 25 آبان 1390برچسب:حسین,دکتر,علی,شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

در قبایل عرب همواره جنگ بود.اما مکه زمین حرام بود

زمان حرام: یعنی که در آن جنگ حرام است.

دو قبیله که با هم در جنگ بودند تا وارد ماه حرام

می شدند.جنگ را موقتا تعطیل میکردند
اما برای آنکه اعلام کنند که : در حال جنگند واین

آرامش از سازش نیست

ماه حرام رسیده است و چون

بگذرد جنگ ادامه خواهد یافت

سنت بود که بر قبه خیمه فرمانده

قبیله پرچم سرخی برمی افراشتند

تا دوستان و دشمنان ومردم همه بدانند

که جنگ پایان نیافته است

آنها که به کربلا میروند ومی بینند

که جنگ با پیروزی

یزید پایان یافته وبر صحنه جنگ

آرامش مرگ سایه افکنده است

اما می بینند که بر قبه آرامگاه حسین

پرچم سرخی در اهتزاز است

بگذار این : سالهای حرام : بگذرد

و چهار ماه رجب و ذی القعده وذی الحجه ومحرم


ادامه مطلب
نویسنده: ׀ تاریخ: سه شنبه 23 آبان 1390برچسب:محرم, از ,نگاه ,شریعتی,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

‫‫اما ارزشهای انسانی علی کدام است؟‬

‫آنچه که تا کنون شاید آن چنان که باید درباره او طرح نشده، مسأله تنهایی علی است. اصولاً انسان یک موجودِ تنهاست، در تمامِ قصه‌ها، در تمامِ‬ ‫اَساطیرِ انسانی، در تمامِ مذاهب بشری، در طول تاریخ، تنهایی انسان به انواعِ گوناگون و زبانهای گوناگون بیان شده که "رنج انسان، تنهایی اوست در‬ ‫این عالم". این تنهایی چراست؟‬


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: جمعه 20 مرداد 1392برچسب:دکتر ,علی, شریعتی, علی, تنهاست , ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

‫عوام‌زدگی بیماری‌ای است که حقیقت یک فکر و یا یک انسان را دگرگون میکند، در قالب فکرِ کوتاهِ خودش می‌ریزد و رنگ سنتها و عادتها و‬ ‫سلیقه‌ها و تربیت‌های شخصی خودش را به این مکتب تازه، به این مذهب تازه میزند و به کلی عَوضش میکند. معنی "اسلام پوستین‌اش را بر عکس‬ ‫و چپه تنش میکند" این است.‬


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: چهار شنبه 18 مرداد 1392برچسب:دکتر ,علی, شریعتی, علی, تنهاست , ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

ابتدا از حضارِ محترم، خانمها و آقایان، باید عذر بخواهم به دلیل اینکه من در مقامی ایستاده‌ام که باید از علی سخن بگویم و این نهایت عَجز و شرمندگی‬ ‫است و علاوه بر آن، من یک سخنران یا خطیب نیستم، بلکه یک معلم ساده‌ام و خواه نا خواه لَحن سخنم همچون لحن سخن یک معلم در کلاس است و ‫بنابراین شاید متناسب با چنین مجلس پُر‌شکوهی نباشد.‬


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: سه شنبه 17 مرداد 1392برچسب:دکتر ,علی, شریعتی, علی, تنهاست , ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

و تاريخ قبرستاني است طولاني و تاريك، ساكت و غمناك، قرن‌ها از پس قرن‌ها همه تهي و همه سرد، مرگبار و سياه، و نسل‌ها در پي نسل‌ها، همه تكرارى و همه تقليدى، و زندگي‌ها، انديشه‌ها و آرمان‌ها همه سنتي و موروثي، فرهنگ و تمدن و هنر و ايمان همه مرده ريگ!


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: شنبه 14 مرداد 1392برچسب:شب,قدر,دکتر,علی,شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

دکتر علی شریعتی در مراسم سالگرد سی و پنجمین سالگرد دکتر شریعتی که درزادگاه وی روستای  مزینان برگزار شده بود گفت : سنت نهادینه شدن برگزاری سالگرد دکتر علی شریعتی باید ادامه داشته باشد

دکتر احسان شریعتی با گرامیداشت بعثت پیامبر اکرم (ص) با اشاره به حضور اعراب در ایران و تحقیر ایرانیان  به پیوست به یک دین جدید گفت: علت پیروزی اعراب بر ایرانیان قدرت آنان نبود بلکه دین پذیری و انتظار ایرانیان برای دریافت یک دین معنوی بود.


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:دکتر ,علی, شریعتی , مراسم ,سالگرد ,سی , پنجمین, سالگرد, دکتر, شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

شهادت حضرت فاطمه (س) را بر همه دوستداران آن حضرت تسلیت عرض می کنیم.

فاطمه فاطمه است

اینک لحظه‌ وداع با علی (ع) ! چه دشوار است. اکنون علی باید در دنیا بماند. سی سال دیگر! فرستاد ” ام رافع ” بیاید ، وی خدمتکار پیغمبر(ص) بود. از او خواست که - ای کنیز خدا، بر من آب بریز تا خود را شست ‌وشو دهم. با دقت و آرامش شگفتی، غسل کرد و سپس جامه‌ های نویی را که پس از مرگ پدر کنار افکنده بود و سیاه پوشیده بود، پوشید، گویی از عزای پدر بیرون آمده است و اکنون به دیدار او می‌رود.

به ام رافع گفت:
ـ بستر مرا در وسط اتاق بگستران.
آرام و سبکبار بر بستر خفت، رو به قبله کرد، در انتظار ماند.
لحظه ‌ای گذشت و لحظاتی
ناگهان از خانه شیون برخاست.
پلک‌هایش را فروبست و چشم‌هایش را به روی محبوبش ـ که در انتظار او بود‌ ـ گشود.
شمعی از آتش و رنج ، در خانه‌ علی خاموش شد و علی تنها ماند . با کودکانش.
از علی خواسته بود تا او را شب دفن کند ، گورش را کسی نشناسد و … و علی چنین کرد.
اما کسی نمی ‌داند که چگونه؟ و هنوز نمی ‌داند کجا؟
در خانه‌اش؟ یا در بقیع ؟ معلوم نیست.
و کجای بقیع ؟ معلوم نیست.
آنچه معلوم است،‌ رنج علی است، امشب، بر گور فاطمه .
و علی که سخت تنها مانده است، هم در شهر و هم در خانه ، بی ‌پیغمبر، بی ‌فاطمه. همچون کوهی از درد، بر سر خاک فاطمه نشسته است.
ساعت ‌ها است.شب ـ خاموش و غمگین ـ زمزمه درد او را گوش می ‌دهد، بقیع آرام و خوشبخت و مدینه بی‌وفا و بدبخت، سکوت کرده ‌اند، قبر‌های بیدار و خانه‌ های خفته می‌شنوند.
از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است. فاطمه، یک ” زن ” بود، آن‌ چنان که اسلام می‌خواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کوره‌های سختی و فقر و مبارزه و آموزش‌های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.
وی در همه‌ ابعاد گوناگون زن بودن نمونه شده بود.
مظهر یک دختر، در برابر پدرش.
مظهر یک همسر در برابر شویش.
مظهر یک مادر در برابر فرزندانش.
مظهر یک ” زن مبارز و مسئول ” در برابر زمانش و سرنوشت جامعه‌ اش.
وی خود یک “ امام ” است، یعنی یک نمونه مثالی، یک تیپ ایده‌آل برای زن، یک “ اسوه ” ، یک شاهد برای هر زنی که می‌خواهد ” شدن خویش ” را خود انتخاب کند.
او با طفولیت شگفتش، با مبارزه‌ مدامش در دو جبهه خارجی و داخلی، در خانه‌ پدرش، خانه‌ی همسرش، در جامعه‌اش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، چگونه بودن” را به زن پاسخ می‌داد.
نمی‌دانم چه بگویم؟ بسیار گفتم و بسیار ناگفته ماند.
در میان همه جلوه‌های خیره کننده‌ روح بزرگ فاطمه، آنچه بیشتر از همه برای من شگفت‌انگیز است این است که فاطمه همسفر و همگام و هم‌ پرواز روح عظیم علی است.
او در کنار علی تنها یک همسر نبود، که علی پس از او همسرانی دیگر نیز داشت. علی در او به دیده یک دوست، یک آشنای دردها و آرمان‌های بزرگش می ‌نگریست و انیس خلوت بیکرانه و اسرارآمیزش و همدم تنهایی‌هایش.
این است که علی هم او را به گونه‌ دیگری می‌نگرد و هم فرزندان او را.
پس از فاطمه، علی همسرانی می‌گیرد و از آنان فرزندانی می‌یابد. اما از همان آغاز، فرزندان خویش را که از فاطمه بودند با فرزندان دیگرش جدا می‌کند. اینان را “بنی‌علی” می‌خواند و آنان را “بنی‌فاطمه”.
شگفتا، در برابر پدر، آن هم علی، نسبت فرزند به مادر و پیغمبر نیز دیدیم که او را به گونه‌ی دیگر می‌بیند. از همه‌ی دخترانش تنها به او سخت می‌گیرد، از همه‌ تنها به او تکیه می‌کند. او را ـ در خردسالی ـ مخاطب دعوت بزرگ خویش می‌گیرد.
نمی‌دانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟
و من خواستم با چنین شیوه ‌ای از فاطمه بگویم. باز درماندم
خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه‌‌ی بزرگ است.
دیدم فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه مادر حسین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است
.

بر گرفته از کتاب فاطمه فاطمه است اثر دکتر علی شریعتی.

 

نویسنده: داود ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 فروردين 1386برچسب:فاطمه, فاطمه است,دکتر علی شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

نوروز تجدید خاطره بزرگی است: خاطره خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال آن فرزند فراموشکار که، سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته‌های پیچیده خود، مادر خویش را از یاد می‌برد، با یادآوری وسوسه‌آمیز نوروز به دامن وی باز می‌گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می‌گیرد. فرزند در دامن مادر، خود را باز می‌یابد و مادر، در کنار فرزند و چهره‌اش از شادی می‌شکفد اشک شوق می‌بارد فریادهای شادی می‌کشد، جوان می‌شود، حیات دوباره می‌گیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار می‌شود.


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: جمعه 26 اسفند 1390برچسب:نوروز از دیدگاه دکتر علی‌ شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀


و امّا اسلام؛ کدام اسلام؟ کدام روشنفکری است که از جامعه‏ی اسلامی برخاسته باشد و با حداقل شناختی که طبیعتاً از اسلام دارد، نتواند میان اسلام به عنوان مذهبی حاکم در تاریخ، و اسلام به عنوان مذهبی محکوم و قربانی و شهید در همین تاریخ، تمییز دهد و به راستی باور کرده باشد که خلافت اموی و عباسی و سلطنت‏های وابسته یا وارث آن، ادامه‏ی راستین رسالت پیامبر است؟ چنین باوری چنان ساده‏لوحانه است که باید در میان عوامی که قربانی قرن‏ها توطئه‏ی تبلیغاتی دستگاه‏های جباران، که به نام اسلام، مردم را به تسلیم می‏خواندند، جست؛


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:دکتر علی شریعتی,دکتر, علی, شریعتی,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تاريخ در متنش و در روحش هميشه گذشته را نشان مي‏داده (تاريخ يعنى گذشته)؛ در صورتى که اين اصطلاح يک اصطلاح انقلابى است: نگاهى به تاريخ فردا. بنابراين معلوم مي‏شود که امروز دنيا متوجه شده که بايد تاريخ فردا را هم نگاشت، يا لااقل درباره تاريخ فردا انديشيد، در صورتى که اين انديشه را بايد از پيش مي‏داشتيم و تاريخ را به‌عنوان يک علم اصيل نگاه نمي‏کرديم؛ در اين صورت تاريخ به‌ميزانى ارزش خواهد داشت که تاريخ فردا را بنگاريم. اگر تاريخ به ما کمک نکند که فردا را بشناسيم يا لااقل انسان امروز را يا انسانى را که در حال پيدايش است، به هيچ دردى نخواهد خورد؛ براى اينکه همه علوم بايد لااقل به‌کار شناختن انسان و زندگى انسان، آينده و ايدئال انسان امروز و انسان فردا بخورد. شناختن انسان گذشته بايد مقدمه‏اى باشد براى شناختن خودمان و آينده‏‌مان.


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: جمعه 28 بهمن 1390برچسب:نگاهى, به ,تاريخ, فردا,نگاهى به تاريخ فردا, دکتر علی شریعتی,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

دکتر علی شریعتی :حسین (ع) یک درس بزرگ‌تر ازشهادتش به ما داده است و آن نیمه‌تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است ! مراسم حج را به پایان نمی‌برد تا به همه حج‌گزاران تاریخ، نمازگزاران تاریخ،مؤمنان به سنت ابراهیم، بیاموزد که اگر هدف نباشداگرحسین (ع) نباشد و اگر یزید  باشد ، چرخیدن بر گرد خانه خدا،با خانه بت،مساوی است

 


نویسنده: داود ׀ تاریخ: سه شنبه 4 بهمن 1386برچسب:دکتر علی شریعتی حسین (ع),دکتر, علی, شریعتی ,حسین (ع),, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

پدر، مادر!...

می پرسیدم: امام حسین کی بود؟ و برای چه کشته شد؟

می گفتی که: "خودش را فدای امت کرد".

می پرسیدم: "فدای امت کرد" یعنی چه؟


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: جمعه 11 آذر 1391برچسب:پدر , مادر, متهمیم ,دکتر ,علی ,شریعتی,حسین, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

درباره کاری که حسین(ع) درتاریخ کرده است بسیار سخن گفته اند و بسیار نوشته اند و می گویند و می نویسند. قدما به گونه ای آن را توجیه کرده اند و متجددین روشنفکر به گونه ای دیگر ؛ اما من به تازگی متوجه شدم که امکان ندارد کاری را که حسین(ع) کرده است بفهمیم مگر اینکه بفهمیم که شهادت چیست؟


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: جمعه 11 آذر 1387برچسب:مکتب, شهادت,دکتر ,علی, شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

حسین وارث آدم

حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.

این روح حسین بود که تشنه جام های لبیک بود و گرنه جسمش را ازهمان هنگام که حجۀالوداعش را در عرفات ناتمام گذارد، پاره پاره و مُثله شده دیده بود ومی دانست که می میرد.

حسین، تشنه آب نبود، همچنان که عباس نبود.

جایی خواندم که مبارزان بزرگ، آن قدر می جنگند که دیگر بدنشان جایی برای زخم خوردن نداشته باشد؛ به یاد عباس افتادم و دیدم او بزرگترین مبارز است، عباس جنگید  تا جایی که دیگر بدنش جایی برای زخم خوردن نداشت؛ عباس، تشنه آب نبود، تشنه اعتقادش بود و شهادت و پرواز و لبیک حسین که وارث آدم بود.

یک نگاه احساسی، حرکتی ستاب زده و زود میرا[ست]، اما یک نگاه ذهنی و متفکر، متحرک است و محرک؛ و حسین، تشنه لبیک همین نگاه بود.

حسین، تشنه آب نبود، تشنه شناخت بود،

می خواست بداند آیا کسی خارج از ادای کلمات فهمید عمق دعای عرفه را؟

کسی فهمید چرا عرفات نا تمام ماند و به منا نرسید؟

کسی فهمید چرا حسین نه در منا که در نینوا به قربانگاه رفت و ثارالله شد؟

حسین تشنه آب نبود، تشنه لبیک بود و فهم و تفکر و معرفت ما از دین و اعتقادش، که برایش جنگید، و عقل آبی بودا را به منطق سرخ سهروردی پیوند زد و به خدایش هدیه کرد.

حسین، رویش درخت عصیانی بود که از پستی این دنیای کوتاه تا ماورا سربرداشت ... .

حسین، بیشتر از آب، تشنه لبیک بود، اما افسوس که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.

استاد دکتر علی شریعتی

نویسنده: داود ׀ تاریخ: یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:حسین ,وارث, آدم,دکتر, علی ,شریعتی,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

علی علی علی .: عيد غدير مبارکباد

....این است که علی در میان پیروانش هم تنهاست این است که علی در اوج ستایشهایی که از او می شود مجهول مانده  است.

درد علی دوگونه است : یک درد دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس مس کند و درد دیگر دردی است که او را تنها درتنها در نیمه شبهای خاموش به دل می گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقش احساس می کند.

اما این درد علی نیست

دردی که چنان روح بزرگی را به ناله آورده است (( تنهایی )) است که ما آن را نمی شناسیم !

باید این درد را بشناسیم نه آن درد را!

که علی درد شمشیر را احساس نمی کند

و....ما

درد علی را احساس نمی کنیم.

...علی میثم خرما فروش را که خرماهای خوب را از بد سوا کرده و بدو قیمت مختلف می فروخت می بیند و برآشفته به او می گوید (( چرا بندگان خدا را تقسیم می کنی؟))...

....جامعه اسلامی به یک آتش فکری انقلابی احتیاج داردبه (( مکتب )) و جامعه اسلامی در برابر استعمار به (( وحدت )) احنیاج دارد و توده های مسلمان در نظام تبعیض به (( عدالت )).

این است که :

به علی

احتیاج دارد

....علی در برابرمان ايستاده، شناختش از مسئوليت سرشارمان می کند. پس به جای شناخت علی و قبول مسئوليت، راه حلی می جوييم و می يابيم!!

به جای شناخت علی و زندگيش و خواندن و فهم نهج البلاغه اش، حب اش را بگير و شناختش را رها کن! چرا که حب علی بدون شناخت ايجاد مسئوليت نمی کند.

علی مجهول و نا شناس مانند بتی هست که می پرستيمش، بی آنکه ميان ما و او هيچ ارتباطی وجود داشته باشد.

بی شناختن ، علی چون ديگران است!

....هرچه می خواهی گريه کن، هو بکش ، عشق و محبت بورز؛ بی اندکی شناخت، علی را فرشته کن، خدايش کن ، نمی تواند ذره ای در زندگيت تاثير داشته باشد و بايستنی بر دوشت بگذارد !

فقط نشناسش !! چرا که شناختش مسئوليت آور است! ....

 .... (( شیعه علی بودن )) مسولیتهای سنگینی را بر دوش انسان بار می کند – مسولیتی که از همه مسولیتهایی که مکتبهای آزادیخواهیعدالتخواهی و آزادیبخش بر دوش معتقدان و پیروان خود می نهد – سنگینتر است.

 

 شناخت علی (( ذهنیت)) است . حب علی (( احساس)) است . اما تشیع علی ((عمل)) است.

 

م آثار ۲۶- علی

 

 

نویسنده: داود ׀ تاریخ: یک شنبه 22 آبان 1385برچسب:علی,عید, غدیر ,دکتر, علی, شریعتی,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

معبد تشنه خون است.

همیشه پرستش با خون،با قربانی،همراه بوده است.اسماعیل!این ذبیح مقدست!ابراهیم را ببین. فرزند دلبندش را در عشق قربانی می کند. کارد را بر حلقوم پاره جگرش می نهد. فرزندی را که به عمری،با رنج ها و امید ها پرورده است،به دست خود زبح می کند!

عشق همواره تشنه «اخلاص» است.نیمه روشنفکران بی درد و دل،خرده می گیرند که قربانی چرا؟ معبد به قربانی چه نیازی دارد؟خدا چرا خون را دوست بدارد؟

شگفتا!شگفتا!چرا نمی فهمند؟این او نیست که خون می طلبد،قربانی می خواهد؛این عاشق است که به آن سخت نیازمند است. می خواهد به او،نه،به خودش،به دلش،ایمان اش،نشان دهد که::

«من اسماعیل ام را نیز قربانی تو می کنم»!نشان دهد که من در دوست داشتن،در ایمان،مطلق ام!«مطلق»!

آن چه را در همه آفرینش نیست،آنچه را طبیعت از داشتن اش محروم است، از ساختن اش عاجز است،من دارم؛من می آفرینم.

ای عشق!من تشنه ی«این هواهای عفن،و این آب های ناگوار» نیستم.ای ایمان!من ایمان ام را ،به زندگی کردن نیز نخواهم آلود. اخلاص! . اخلاص!

یعنی فقط تو!یکتایی!یک تویی!

چگونه این را نشان دهد؟باید نشان دهد. نه به او،که «او» می داند.نه به خود،که خود می یابد.نه،اصلا به چنین تجلی یی،به چنین نمایشی،محتاج است،سخت!چه رنج لذت بخشی است! چه مستی یی دارد ایثار!هرچه دردناک تر،شیرین تر!

آری قربانی!عشق تشنه می شود،خون بایدش داد؛سرد می شود،آتش اش باید زد،گرسنه می شود،قربانی بایدش کرد. عشق با قربانی،باخون،نیرو می گیرد،زلال می شود،رشد می کند، پاک و بی لک می شود....

و اکنون عید قربان است!...

« دکتر علی شریعتی »(هبوط در کویر ،ص470)

نویسنده: داود ׀ تاریخ: شنبه 14 آبان 1385برچسب:عيد, قربان ,مبارك,دکتر, علی, شریعتی,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

هر کسی توتمی دارد!

که با آن عشق می ورزد، دوست می دارد، می پرستد، مینالد، دعا می کند، می گرید، اشک می ریزد، انتظار می کشد، صبر می کند، اخلاص می ورزد، ارزش می نهد، درد می کشد، رنج میبرد، ایثار می کند، می گدازد.


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: جمعه 1 مهر 1390برچسب:توتم, شعر,دکتر, علی ,شریعتی,دکتر علی شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

حرف‌هائی هست برای نگفتن

و ارزش عمیق هر کسی

به اندازه‌ی حرف‌هائی است که برای نگفتن دارد!

و کتاب‌هائی نیز هست برای نـنوشتن

و من اکنون رسیده‌ام به آغاز چنین کتابی

که باید قلم را بـِکـَنم و دفتر را پاره کنم

و جلدش را به صاحبش پس دهم

و خود به کلبه‌ی بی در و پنجره‌ای بخزم

و کتابی را آغاز کنم که نباید نوشت!

منبع :سایت دکتر علی شریعتی

نویسنده: داود ׀ تاریخ: جمعه 1 مهر 1390برچسب:حرف‌های نگفتنی,شعر,دکتر, علی ,شریعتی,دکتر علی شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تا‌ سحر ای‌ شمع‌ بر با‌لین‌ من‌

امشب‌ از بهرخدا بیدار با‌ش‌


سا‌یه‌ غم‌ نا‌گها‌ن‌ بردل‌ نشست‌

رحم‌ کن‌ امشب‌ مرا غمخوار با‌ش‌


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: جمعه 1 مهر 1390برچسب:شمع,شعر,دکتر, علی ,شریعتی,دکتر علی شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

اما بازنگشتم،

به بیراهه هم نرفتم

که من نه مرد بازگشتم!

استوار ماندن و به هر بادی به باد نرفتن

دین من است.

دینی که پیروانش بسیار کم اند.

مردم همه زادگان روزند و پاسداران شب.

برگرفته از دفترهای سبز دکتر علی شریعتی.

نویسنده: داود ׀ تاریخ: چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:دفترهای, سبز ,دکتر ,علی, شریعتی,دفترهای سبز دکتر علی شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

در برابر وحشی ترین تازیانه ،

سکوت مردانه و غرور آمیز مرد نباید بشکند.

در برابر هیچ دردی ،

لب به شکوه نباید آلوده گردد.

من از نالیدن بیزارم.

سنگین ترین دردها و خشن ترین ضربه های آفرینش ،

تنها می توانند مرا به سکوت وادارند.

نالیدن ، زاریدن ، گله کردن ، شکایت ، بد است !

برگرفته از دفترهای سبز دکتر علی شریعتی.

نویسنده: داود ׀ تاریخ: چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب: دفترهای ,سبز, علی, شریعتی, دفترهای سبز دکتر علی شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

یکی بود،
یکی نبود،
غیر از خدا،
هیچ چی نبود.
هیچ کی نبود.
خدا تنها بود.
خدا مهربان بود.
خدا بینا بود،
خدا دوستدار زیبائی بود،
خدا دوستدار نیکی بود،
خدا دوستدار شایستگی بود،
خدا از سکوت بدش می آمد،
خدا از سکون بدش می آمد،
خدا از پوچی بدش می آمد،
خدا از نیستی بدش می آمد ...
خدا "آفریننده" بود،
مگر می شه "نیافریند"؟
ناگهان ابرها را آفرید،
و در فضای نیستی رها کرد.
ابرهائی از "ذره "ها،
هر ذره:
منظومه ای کوچک، نامش، اتم،
آفتابی در میان،
و پیرامونش، ستاره ای، ستاره‌هائی، پروانه‌وار، در گردش،
کعبه ای، بر گردش، پرستندگان، در طواف!
از سنگ سیاه تا سنگ سیاه
ابرها به حرکت آمدند،
نیرومند، فروزان، پر چوش و خروش،
مثل دود،
مثل گرداب،
مثل آتش گردان،
اتمی بزرگ، نامش: منظومه،
آفتابی در میان،
پیرامونش، ستاره ای، ستاره هائی، پروانه وار، در گردش،
کعبه ای، برگردش، پرستندگان، در طواف !
از سنگ سیاه تا سنگ سیاه
زندگی پدید آمد،
گیاه ها:
از خزه های کوچک تا درختهای بزرگ،
و حیوان ها:
از میکروب ها، تا ماموت‌ها،
و در آخر، انسان:
بدها و خوب ها،
بدها، بدتر از همه بدها،
خوب ها ، خوب تر از همه خوب ها:
بدها مثل شیطان،
خوب ها، مثل خدا.
زندگی، یک "ذره جاندار" ، یک "تخم"،
تخم یک گیاه:
در خاک سبز می شود، سر می زند، نمو می کند،
نهال می شود، جوان می شود، شاخ و برگ می افشاند،
گل و میوه می دهد، پیر می شود، خشک می شود، می میرد،
خاک می شود،
از او باز تخم می ماند ، مثل روز اول.
تخم یک حیوان:
جنین، نوزاد، کودک، نوجوان، جوان، کامل، پیر، مرگ، خاک.
از او باز تخم می ماند، مثل روز اول.
زندگی هم دور می زند:
تخم یک گیاه، تخم یک حیوان،
از صبح تولد تا شب مرگ، تمام عمر، در جنب و جوش،
در تلاش، در حرکت،
هر لحظه در جائی،
هر جا، در حالی،
همیشه و همه جا، در جستجوی لذت ، در پیرامون احتیاج،
از تولد تا مرگ زندگی هم دور می زند:
آفتابی در میان
- احتیاج -
در پیرامونش، زنده ای، زنده‌هائی، پروانه‌وار، در گردش،
از نیستی، تا نیستی
(کعبه ای، بر گردش، پرستندگان، در طواف!
- از سنگ سیاه تا سنگ سیاه)
یکی بود، یکی نبود،
غیر از خدا،
هیچ چی نبود ، هیچ کی نبود.
جهان آفریده شد:
ذره ها، منظومه ها، زنده ها ...
زمین ها و آسمان ها، ستاره ها و آفتاب ها، مشرق ها و مغرب ها،
گیاهها و حیوانها، دیدنی ها و ندیدنی ها،
هر کدام در حرکت، در تلاش، با نظمی ثابت، در تغییری دائم،
زندگی سر زده از مرگ، مرگ زاده زندگی، روز سر زده
از شب، شب زاده روز.
همه چیز در حرکت، همه چیز دور زن:
آفتابی در میان،
پیرامونش، ستاره ای، ستاره‌هائی، در گردش،
از هیچ، تا هیچ
(کعبه ای در میان، بر گردش، پرستندگان، در طواف!
- از سنگ سیاه تا سنگ سیاه)
یکی نبود،
غیر از خدا،
هیچ چی نبود،
هیچ کی نبود،
آفرینش پایان یافت و جهان بر پا شد ...
و زمین ها و آسمان ها، ستاره ها و آفتاب ها،
مشرق ها و مغرب ها، جاندارها و بیجان ها،
گیاه ها و حیوان ها، ذره ها، و منظومه ها ...
همه با نظمی ثابت، در تغییری دائم ، همه در حرکت،
حرکت همیشگی، همیشه در جستجو، در جستجوی
چیزی، دور زنان، به دور چیزی:
آفتابی در میان،
پیرامونش، ستاره ای، ستاره هائی، در گردش،
از نابودی، تا نابودی
کعبه ای در میان، بر گردش، پرستندگان، در طواف!
از سنگ سیاه تا سنگ سیاه
راستی! چرا تمام چیزهای جهان شکل کره است؟
زمین، ستاره، خورشید،
الکترون و پروتون،
هر ملکول، هر اتم،
هر ذره ای:
خشت بنای این جهان
منظومه ای:
شهری، دهی، از کشور بی سر و پایان جهان
چرا تمام حرکت های جهان دایره ای است؟
زمین، ستاره، خورشید،
هر ملکول، هر اتم،
هر ذره ای:
خشت بنای این جهان
منظومه ای:
شهری، دهی، از کشور بی سر و پایان جهان
هر زنده ای:
چه یک گیاه، چه جانور
دور می زند، دایره وار،
تمام چیزهای جهان می گردند، دایره وار:
آب، خاک،
شب، روز،
صبح، غروب،
هر ثانیه، هر دقیقه، هر ساعت،
هر هفته، هر ماه، هر فصل:
بهار، تابستان،
پائیز، زمستان،
هر سال!
یکی بود،
یکی نبود، غیر از خدا هیچ چی نبود.
هیچ کی نبود،
زمین ها بود،
آسمان ها بود،
ستاره ها، خورشیدها،
مشرق ها، مغرب ها،
فضای جهان بی آغاز، بی پایان،
و در این گوشه،
آفتابی در میان،
پیرامونش، ستاره ای، ستاره هائی، پروانه وار،
در گردش، و مجموعاً: یک "منظومه"
و در آن گوشه، یک منظومه دیگر،
و در گوشه دیگر، یکی دیگر،
و یکی دیگر
هفت تا، هفتاد تا، هفتصد تا، هفت هزار تا،
هفتصد هزارتا، هفت میلیون، هفتاد میلیون،
هفتصد میلیون، هفتصد هزار میلیون، هفت
میلیارد، هفتاد میلیارد، هفتصد میلیارد، هفت
هزار میلیارد، کسی چه میداند چند میلیارد،
میلیارد، میلیارد ...!
چشمات را هم بذار و تو خیالت،
یک عدد "یک" روی کاغذ بنویس،
هر چقدر می تونی ، جلوی یک، صفر بذار،
صفحه ات که تمام شد، صفحه دیگر بگیر،
کاغذت که تمام شد، کاغذ دیگر بخر،
دواتت که ته کشید، دوات دیگر بیار،
جوهرت که ته کشید، جوهر دیگر بخر،
وقتی دستت خسته شد، از دوستت خواهش کن
که او صفر بذاره،
دست او که خسته شد، تو باز ادامه بده،
تو که غذا می خوری، او صفرها رو بذاره،
وقتی تو صفر می گذاری، او غذاشو بخوره،
شب که میشه، به نوبت بخوابین،
تو صفر بذار، او بخوابه،
وقتی که بیدار شد، تو بخواب، او صفر بذاره
پیر که شدین، به بچه هاتون بگین، کارتونو دنبال کنن
شب و روز، بنشینند و صفر بگذارند،
تا آخر عمرشان،
همین جور دست به دست، پشت به پشت،
تا آخر روزگار
آخرهای عمرتان،
وقتی دیگه پیر شدین،
پیر زمینگیر شدین،
یک لخظه دست از کار بکشین:
صفرا تونه روی کاغذ بشمارین،


ادامه مطلب
نویسنده: داود ׀ تاریخ: پنج شنبه 3 شهريور 1390برچسب:غیر از خدا,هیچ کس نیست,هیچ چیز نیست, دکتر علی شریعتی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

تمامی حقوق برای سایت روستای آزادوار محفوظ است. انتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است
ضمن تشکر از بازدید شما دوست عزیز از سایت روستای آزادوار
داود